۱۳۹۷ شهریور ۲۵, یکشنبه

"امام: اگر دشمن غلبه کند، از روحانی و روشنفکر کسی باقی نمی گذارد"؛ "دشمن" یعنی ملّتِ ایران

بهرام مشیری:
"امام: اگر دشمن غلبه کند، از روحانی و روشنفکر کسی باقی نمی گذارد".
در حقیقت منظورش اون اولی ست ها، توجه داشته باشید. "دشمن" یعنی ملّتِ ایران، یعنی اگر این بار، ما با این جنایاتی که داریم می کنیم، مردِم ایران به قدرت برسند آخوند رو زنده نمیذارند، حرفش درسته. اون "روشنفکر" رو هم مخلوط کرده که یک گروهی رو با خودش همراه بکنه.
"امام: گوشت یخ زده حرام است".
حالا چه گوشت هایی به مردم میدند میخورند، بیا و تماشا کن!
بله، ۱۲ اسفند ۱۳۵۷، یعنی یک ماه از انقلاب گذشته. "ربیع الثانی" ش هم اون زیر گذاشته اند. ربیع الثانی حالا داستانش چیه در ایران، بنده نمیدونم!


۱۳۹۷ شهریور ۱۴, چهارشنبه

دیکتاتوری از هر نوعِش منحوس است؛ از نوعِ شاهنشاهی ش نکبت است، از نوعِ آخوندی ش نکبت تر است

بهرام مشیری:
 خُب، عبرت گرفتیم، نه؟ امیدوارم که گرفته باشیم، عبرت
این که عرض کردم خدمتِ شما که، این وضعیت که با یک هزینۀ بی نهایتی برایِ ما تمام شده، این تجربه، بایستی یک چیزی از این بیاموزیم:
یک آن که دیکتاتوری از هر نوعِش منحوس است؛ از نوعِ شاهنشاهی ش نکبت است، از نوعِ آخوندی ش نکبت تر است
دیگر این که عرض می شود که آخوند، یعنی آدمِ دینی، بر قدرت نهادن جز بدبختی و ادبار و بیچارگی هیچ نیست.
و عرض کردم دیندار اون آدمی ست که ما نشناسیم دینِش چیست، اساساً صحبتی از این قضیه نباید باشه.
برگرفته از برنامه ویدئویی زیر، از 09:01 تا انتها


۱۳۹۷ مرداد ۱۷, چهارشنبه

این استبدادِ پشت سر هم آنچنان ما رو ترسانده و ایجاد وحشت کرده که از همه چیز بیمناکیم. این چه صحنۀ ننگینی ست واقعاً؟


صد/بیشتر از صد نفر اینها مَرد اونجا ایستاده، یک خانمی رو دارند، هُل دادند/انداختنش از چیز پایین و بُردَنِش با ماشین و اینها، یک نفر هیچی نگفت، یک اعتراضی نبود!
ما رو ترسونده اند هم وطنان. این استبدادِ پشتِ سَرِ هم آنچنان ما رو ترسانده و ایجادِ وحشت کرده که از همه چیز بیمناک ایم. هیچ دیکتاتوری نیامده بگه که "آقا مردم رو مسلح کنید. حوزۀ دفاعی به مردم بدید از مرزهایِ کشور"، نه، "هر کِه فشنگِ برنو داشته باشه ناخُن هاش رو میکشیم". خُب میترسه دیگه.
دو نسل که "ترسو" شد؛ ترسو میشه دیگه. حالا من نمیگم ما ترسو هستیم، ایرانی ها، اما خُب به هر صورت سَهمِش به ما رسیده دیگه.
این چه صحنۀ ننگینی ست واقعاً؟
از 4:17 تا پایان

۱۳۹۷ مرداد ۶, شنبه

راز محبوبیّت دکتر شاپور بختیار در میان بانوان



یک سؤال آخر آقای دکتر بختیار البته این سؤال را باید از خود بانوان کرد با این همه فکر می کنید که چرا در میان بانوان بیشتر از قشرهای دیگر محبوبیّت دارید؟
همان طور که گفتید از خود آنان باید پرسید ولی گمان می کنم که در همان ابتدای نخست وزیری خودم، اعلیحضرت فقید این سؤال را از من فرمودند که: هر جا که می بینم، زن ها می گویند که بختیار حق دارد.
حقیقت این است که رقّت احساسات بانوان بیشتر از مردان است. و من چون در عین حال آدمی لائیک هستم و حقوق کاملاً مساوی برای زن و مرد قائلم، این هم یک امتیاز اضافی است. نکتۀ دیگری هم هست و آن اینکه اصولاً اشخاصی که در زندگی شهامتی نشان دادند، بیشتر مورد توجه بانوان قرار می گیرند، تا اشخاص دودل و زبون و جبون. والا من دلیل دیگری نمی بینم، چون با قیافه و سن و سال بنده، گمان نمی کنم دلیل دیگری وجود داشته باشد. معهذا از همۀ آنها متشکرم.

برگرفته از گفتگوی اختصاصی هوشنگ وزیری با شاپور بختیار-کیهان چاپ لندن

۱۳۹۷ خرداد ۲۷, یکشنبه

فئودالیتۀ ملّاها


مأمورانِ مُسلّحِ پلیس بیست و چهار ساعته بیرونِ آپارتمانِ لوکسِ شاپورِ بختیار نگهبانی می دهند. دو نگهبانِ دیگر بیرونِ دَرِ آپارتمانی هستند که در آن نخست وزیرِ پیشینِ ایران وقایعِ وطنش را از طریقِ روزنامه ها و مجلّات دنبال می کند.
یکی از راه هایی که او پیام هایِ سیاسی خود را به ایران می فرستد، از طریقِ نوارهایِ ضبطِ صوت ی ست که به داخلِ ایران قاچاق می شود. و این همان تکنیکی ست که آیت الله خمینی هم وقتی در پاریس در تبعید به سر می برد، از آن استفاده می کرد.
آقایِ بختیار می گوید "دوستانش که با این نوارها دستگیر شدند، اعدام شدند".
او در حالی که در مقابلِ یک نقشۀ بزرگِ ایران ایستاده بود، تأکید کرد که "رژیمِ خمینی در آستانۀ سقوط است".
شایعاتی در موردِ رابطۀ آقایِ بختیار با ژنرال هایِ تبعیدی ایرانی در اروپا وجود دارد، که گفته می شود "یک ضدّ انقلاب را طراحی می کند".
از نخست وزیرِ پیشینِ ایران پرسیدم که آیا او از حملۀ نظامی به ایران حمایت می کند؟
شاپور بختیار: من هرگز حملۀ بیگانه به ایران رو نمی پذیرم. اما فکر می کنم که روندِ وقایع به سمتی می رود که انفجار، می تواند از درونِ ایران رُخ دهد، و نه از بیرون. امیدوارم اینطور باشد.
فکر می کنید تحتِ چه شرایطی به ایران بازگردید، آیا بعد از یک قیامِ داخلی توسطِ مردم خواهد بود؟
[شاپور بختیار]: کم و بیش می توانیم همه چیز را با هم هماهنگ کنیم، امیدوارم. می توانیم اینکار را بکنیم، چون من همۀ اطلاعات را از ایران دارم و می دانم که شرایط دقیقاً چطور است، با وجودِ همۀ اقداماتی که دولتِ خمینی انجام می دهد. ببخشید دولتی در کار نیست، ما دولت/کشور نداریم، چیزی داریم کم و بیش شبیهِ فئودالیتۀ ملّاها. خمینی قدرتمند است، پیشوایی ست مثلِ هیتلر یا استالین.
آقایِ بختیار قبل از انتصابَش به نخست وزیری شاه، شش بار در ایران زندانی شده بود. انتصاب او پیامی آشتی جویانه و ناموفق بود، به انقلاب رو به اوج. شاپور بختیار عقیده دارد که "هنوز می تواند در کشورش نقش ایفا کند".

۱۳۹۷ خرداد ۹, چهارشنبه

دکترین پهلوی: اسلام پناه ی و آخوند پروری



بهرام آبتین:
شما نگاه کنید الان کی میگه "مملکتِ ایران، مملکتِ اسلام هست و خواهد ماند" ؟
خانوادۀ پالانی. حاج محمدرضاشاه نمیگه ها، مُرده. رضاشاه نمیگه ها، مُرده. زنده هاشون میگند: فرح، فرح
من چرا نباید به فرح بگم فاحشه ؟
به گردن ام فاحشه است. اگه فاحشه نباشه چشم رویِ حقیقت نمی بنده.
مملکتِ ما مسلمونه؟! دخترِ ما به دنبالِ اسلامِه؟!!
تو جَدّ ت به محمد بن عبدالله بچه باز میخوره، به خواهرِ من چه؟، به مملکتِ من چه؟، بی شرف. رضاپالونی یه بی همه کِس، تو دکترین ات
آقا کتاب داره، کتاب داره. قلمِ او ست، قلمِ او ست بی شرفِ پالونی. او نوشته، به نامِ "زمانِ انتخاب" بی شرف
....
میگه "من دُکترین ام، دکترینِ اسلامِه". "من اون هِنگامِه ای که آمدم"، نمیدونم "ازدواج ام اینطوری شد، بعد اومدم ازدواجِ اسلامی کردم".
اسمِ بچه هاش رو
تویِ ایران، جنگ، دعوا، خونریزی با ثبت [احوال]، با فلان، که اسمِ ایرانی بگذارند رویِ بچه هاشون
این اسمِ بچه هاش رو تویِ آمریکا گذاشته "نور" و "ایمان"!، رویِ استخاره از قرآن.
میگه "من دِل نگرانِ به خطر افتادنِ آیندۀ اسلام ام". دلیلش [را] هم میگه، چی؟
"جوانِ ایرانی داره به مسیحیّت و زَردُشتیّت گرایش پیدا میکنه". بعد میگه "دموکراسی" !
خُب بی شرفِ ابله، "جوان"، خودت میگی "جوان ایرانی"، نمیگه "بچه" که
یه جوان خودش تشخیص داده میخواد بره گاو بپرسته، به تو چه؟ زردشتیّت که جزء ی از این مملکته، فرهنگِ این مملکته. مسیحیّت
من که به هیچ دینی باور ندارم. کسی که از چالۀ محمد بیافته تویِ چاهِ نمیدونم یک مُغِ زردشت یا فلان، یک احمقه، اون که هیچ، ولی بحثِ انتخابه. آقا تو گاو بپرست، به من چه مربوط. ولی اگه پایِ گاوِ ت رو گذاشتی رویِ گلیمِ من؛ پا ش رو میشکنم.
اینها یک مُشت دروغگو اند، یک مُشت شیّاد اند، یک مُشت اجنبی اند.
از 1:00:13 تا 1:02:29

۱۳۹۷ خرداد ۳, پنجشنبه

تراکتوری ها و گرگی ها


بهرام مشیری:
عرض کنم که، برای توجهِ تراکتوری ها و گرگی هایِ عرض کنم آن منطقه عرض می کنم. حالا اگه نشنیدید [از] تراکتوری ها و گرگی ها، یک عده پیدا شده اند، آدمهایِ جاهلِ آلتِ دست، که می گویند "استبداد مشکل ما نیست"، حالا برمی گردیم سر این نسخه/سخن رو فراموش نمی کنیم خدمتتون، "مشکل ما فارس ها هستند آقا"!
"مشکل ما فارس ها هستند"
یک گرگی رو هم سمبل خودشون کردند، که این نژادِ تُرک رو این گرگِه نمیدانم در صحرایِ دزدان "قبچاق" نمی دونم چیکار کرده و از این داستانها. و شعار میدند علیهِ فارس ها و نمیدانم علیهِ ایران و فحش هایِ رکیک به فردوسی و کسروی و اینها. این جز جهالتِ محض، هیچ چیز نیست هم وطن. یعنی تا اونجایی که به شخصِ مخلص مربوط است خدمتِ شما، منفــــورترین بحثی که هرگز به گوشِ من خورده همین بحث "تُرک و فارس" هست. تُرک و فارس!
و آخوندها بسیار خوشحال هستند، چون آخوندها، دیروز با یک دوستِ محترمی صحبت می کردم، آقایِ زینالی در اروپا، "[آخوندها] بسیار خوشحال هستند که آذربایجان چنین بیاندیشد". چون آذربایجان سَرِ ایران بوده. و همۀ اتفاقات تا اونجایی که به تجدد و تمدن و عرض کنم که قانون خواهی و اینها مربوط هست و روشنفکری، از آذربایجان بوده. بنابراین ایجادِ شقاق و نفاق، به قولِ قدیمی ها، بینِ مردمِ آذربایجان بسیار چیزِ خوبی ست برای/از نظرِ آخوندها.
و وقتی با اینها صحبت کنی، و اندیشه هاشون رو ببینی[؟]، حقیقتاً تهوّع آوَرِه از فرطِ جهالت. آدم رو به یاد حرف آقای انیشتن می اندازد، که می گوید که: "دو چیز در جهان انتها ندارد، حماقتِ آدم ها و کهکشان ها. من در دومی شک دارم".
"ما تُرک ایم و این فارس ها" نمیدونم چی
آقا برو تاریخِ مملکت ات رو نگاه کن، پدر جان. حالا چرا/چطور شد شما تُرک هستید؟! تُرک ها که این نژادِ دشتِ قبچاق بودند، به شما چه ربطی داره تویِ تبریز؟
"نه خیر، ما تُرک ایم"
خُب چی شده که تُرک شُد اید؟
"آقا ما [از] هزار سالِ پیش [که] تُرک ها اومدند، ما تُرک ایم".
خُب پدرجان، پنج سال یک کسی بیاد تویِ این مملکتِ آمریکا، میشه یک "شهروندِ آمریکا"، تو بعد از هزار سال شهروندِ ایران نشدی؟! فرزندِ چنگیز خان ی هنوز؟! و بعضی ها مباهات می کنند به خونریزی هایِ تیمور و چنگیز و نمی دانم این جَک و جانورها.
و "ما تُرک ایم، این فارس ها ما رو"
واقعاً با این نوع عقیده بایستی مبارزه کرد. این بسیار چیزِ بیمارگونه ای ست.
تا اونجایی که ما دیدیم، بزرگانِ شون رو، در واقع آدمهایِ مشهورِ شون رو حرفهاش رو مطالعه کردیم، بزرگانِ شون جاهل هستند. "عالِم ات غافل است و تو غافل"، [سنایی] گفت، "خُفته را خُفته کِی کند بیدار".
به وجهی این داستان سِفاهت آمیز است که واقعاً بعضی اوقات ارزشِ گفتن هم نداره. اما به هر صورت یک دردِ اجتماعی شده این قصه، که "ما با استبداد و مرکز کاری نداریم، دردِ ما فارس ها هستند"، شما فکرش رو بُکنید.  

۱۳۹۷ خرداد ۲, چهارشنبه

چه در ردایِ شاهی باشی/چه آخوندی، دشمنِ مَن ی، وقتی که آزادی بیان و آزادی هر انتخابی رو از مردم می گیری



بهرام آبتین:
در اهواز بازجویِ من گفت "آقا اینجا هرکس یه قیمتی داره، آبتین قیمت ات رو می پردازیم. فکر نکن چهار تا بختیاری پُشتِ سَرِتِه، گردن ات کلفته. طناب میاریم، طناب کلفت تر برات میاریم. حساب بختیاری ها باشه، چهار تا هواپیما پرواز می دیم تمامِ بختیاری رو توی یه روز بمبارون می کنند".
این خیلی درسِ بزرگی برایِ من بود، "هر کسی یه قیمتی داره. قیمت ات رو می پردازیم، چی میخوای؟"
به شرف ام قسم، به ذره ذرۀ خاکِ ایران قسم، گفتم: فلانی، اگر حساب حق باشِه، گردنِ من کلفتی اش به اندازۀ کوههایِ ایرانِه، هیچ طنابی نمیتونه بگیرِش. اگر به حساب چهار تا هواپیما بلند کردن باشه، اون "رضا پالونی" تون با اون یَل و کوپال [و] با اون پشتیبانی یه روس و آمریکا و انگلیس و فلان و بمبارانِ هوایی اش حریفِ (تسلیم شدنِ) بختیاری نشد. آنچیزی که من میخوام، شرَفَمِه. من رو از مرگ نترسون. من رو دار میزنین؟ سکویِ دارِ ت کجاست؟ خودم میرم، با پایِ خودم میزنم زیرِ صندلی. من یک مسئله ام، این رو به تو میگم پالونی/به اون هم گفتم، باید فرمول بیاری حلّ ام کنی. من سرزمین ام رو میخوام، من شرفِ بر زمین افتاده ام رو میخوام. تو به من میگی "به تو چه مربوط، حکومت قانون داره"؟!.
یک روزی من تفنگ به دست گرفتم، رفتم برایِ این سرزمین جنگیدم، تیر خوردم، ترکش خوردم، چرا اونموقع نیومدی به من بگی "به تو چه مربوط بچه، چی میخوای اینجا؟" حالا میای به من می گی "به تو چه مربوط" ؟!
حالا به تو میگم "پالونی" یه بی شرف: من مـــــاااااااالِکِ اون سرزمین ام ، به مانندِ هر ایرانی یه دیگر. هر چه قدر که هر ایرانی یه دیگر از اون مملکت سهم داره، من هم دارم. اگر شما مالکینِ اون سرزمین اید، بیایید برادری تون رو نشون بدید.
سرزمینِ من تاریخ داره، پالونی.
سرزمینِ من هویّت داره، پالونی.
سرزمینِ من/نیاکانَم/پدرم/همه چیز ام معلومِه، آقایِ پهلوی/آقایِ آخوندیست.
من ایستاده می میرم. تو دشمنی، فرقی نمی کنه در چه رِدایی. رِدا ت چه شاهی باشه/چه آخوندی باشه، دشمنِ مَن ی، وقتیکه به هویّتِ من پا میذاری، وقتی رویِ خونِ پدرانِ من پا میذاری. وقتی که دموکراسی، که حقِ مَردُمِه، آزادیِ بیان، آزادی هر انتخابی حقِ مردمه، تو پا روی ش میذاری. تو حق نداری بیایی بگی "حزب فقط رستاخیز"، غلط کردی پالونی، گه خوردی پالونی.
برگرفته از ویدئویِ بالا
از 1:02:42 تا 1:05:36 

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۰, پنجشنبه

مَبوس جُز لَب ساقی و جامِ مِی حافظ-که دَستِ زُهد فروشان خطاست بوسیدن



بهرام مشیری:
خُب پس حافظ می فرماید:
عِنان به مِیکده خواهیم تافت زین مجلس-که وَعظِ بی عَمَلان واجب است نشنیدن
زِ خطِ یار بیاموز مِهر با رُخِ خوب-که گِردِ عارِضِ خوبان خوش است گردیدن
مَبوس جُز لَب ساقی و جامِ مِی حافظ-که دَستِ زُهد فروشان خطاست بوسیدن
دیدید؟ آقایِ خمینی دَستِ مبارَکِشون [رو دراز می کردند]، ملت هم دَستِه دسته دسته می شدند(۱)، دَستِ جنایتکار [رو می بوسیدند]
اینها چند دَست اند [که] بایستی ازَشون در موزه ها قالِب شون رو گرفت، به نامِ "دست های جنایتکار"، یا دَستِ خمینی.
عجب آدمِ شَقی یه جنایتکارِ فرومایه ای بود این روح الله موسوی خمینی هِندی
از 8:26 تا 9:29 ویدئو

(۱) محمدحسن رحیمیان در کتاب "در سایه آفتاب: یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی (ره)" نوشته است که "روزانه حدود ۲۰ نفر از طریق سهمیه‌ هایی که حاج احمد آقا ابلاغ کرده‌ بود برای دستبوسی می‌آمدند"

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۱, سه‌شنبه

حزب توده نهایتِ ناجوانمردی، نهایتِ پست فطرتی را کرد، برایِ اینکه دستور داشت که با مصدق مخالفت بکنه


این بود که مصدق اصولاً به مسائلِ کارگری هم، به اون معنایی که جنابعالی سئوال می کنید، توجه نداشت. البته از فقرِ کارگر ناراحت می شد، شلاق زدن نبود، بیرون کردنِ بیخود نبود، و اینها.
ولی در همین بُرهه و در همین زمان حزب توده نهایتِ ناجوانمردی، نهایتِ پست فطرتی، بگذارید این لغت را من بگم که ضبط بشه، [را] کرد، برایِ اینکه دستور داشت که با مصدق مخالفت بکنه. و پس از سقوطِ مصدق، بلایی که به سرِ این بدبخت ها آمد، این کارگرانِ توده ای یا اون پیشتازانِ دموکراتیکِ خلقِ متحرّکِ!، از این مزخرفاتی که حالا هم گاهی می بینیم می گویند در ایران،
بعد از آبروریزی آذربایجان، و بعد از ملّی شدنِ نفت، فقط باقی موند، همین آقایِ خمینی بود که باز هم حزب توده خودش رو نشون بده به این، که از چه ماهیتی داره و چه ارزشی داره از نظرِ یک ملّت.
برگرفته از مصاحبه زنده یاد دکتر شاپور بختیار با مرکز تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد
از 29:45 تا 30:52

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲, یکشنبه

در این سند، زنده یاد دکتر "شاپور بختیار" جنایت و اشغالگری اسرائیل را محکوم می سازد



تلگرام دکتر شاپور بختیار به یاسر عرفات
دکتر شاپور بختیار، رهبر نهضت مقاومت ملّی ایران، در ارتباط با رویدادهایِ مناطق اِشغالی، تلگرامی بدین شرح برای آقای یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، ارسال داشت:
جناب آقای یاسر عرفات،
رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین، تونس
نهضت مقاومت ملّی ایران، ضمن ابراز نگرانی عمیق نسبت به حوادث فاجعه باری که در مناطق اشغالی رخ می دهد، حمایت کامل خود را از حق خودمختاری ملّتِ فلسطین اعلام می دارد و تبعید فلسطینیان را از میهن شان محکوم می سازد.
شاپور بختیار
نشریه قیام ایران شماره ۲۱۵
پاسخ یاسر عرفات به تلگراف دکتر شاپور بختیار
جناب آقای شاپور بختیار،
پیام حمایت جنابعالی را از نبرد ملّتِ ما در خاک اِشغال شدۀ فلسطین، دریافت داشتم.
از جنابعالی به خاطر ابراز همدردی با ملت فلسطین که دستخوش اعمالِ وحشیانۀ اسرائیل قرار گرفته، سپاسگزاری می کنم و پشتیبانی آن جناب را از نبردِ بی وقفۀ ملّتِ ما برایِ پایان دادن به اشغال فلسطین و نِیل به حقوقِ ملّی غیرِ قابلِ انکارِ خود که در بردارندۀ حقِ بازگشت به میهن، حق خودمختاری و حق تأسیس کشور مستقل فلسطین است، فوق العاده ستایش می کنم و برای شما آرزوی سلامت، خوشبختی و پیروزی دارم.
یاسر عرفات- رئیس هیأت اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین و فرمانده کل نیروهای انقلاب فلسطین
نشریه قیام ایران شماره ۲۱۶

۱۳۹۷ فروردین ۲۷, دوشنبه

ما می خواهیم، بدون دخالت خارجی، حاکم بر سرنوشت وطن خود باشیم



ترجمۀ نطق دکتر شاپور بختیار
در سمینار "ایران امروز و ایران فردا"
آقای رئیس، خانمها، آقایان،
در آغاز سخن باید مراتب امتنان خود را به بنیاد "هانس سایدل" به خاطر دعوتی که از ما به عمل آورده است ابراز دارم و قبل از هر چیز نسبت به ملّت بزرگ آلمان ادای احترام کنم؛ ملّتی که علیرغم دوران دردناک و ویرانگر جنگ دوم جهانی، در سایۀ یک دموکراسی مستحکم، دوباره قدم در جادۀ ترقی گذاشت و امروز از بسیاری جهات، فرهنگی، صنعتی و تکنولوژی در ردیف اول کشورهای پیشرفته قرار گرفته است.
آقای رئیس توضیحات روشنی دربارۀ جنگ ایران و عراق و ماهیت حکومت مصیبت بار ملایان دادند. من در این زمینه ها چیزی بر آنچه ایشان گفتند اضافه نمی کنم و وظیفۀ تشریح اوضاع اجتماعی و اقتصادی کنونی ایران را بر عهدۀ همرزمانم، که در این مجلس حضور دارند، می گذارم. اما می خواهم به آیندۀ ایران، آنطور که من آن را می بینم، اشاره ای بکنم.
قبل از هر چیز باید این نکته را یادآوری کنم که ما به سابقه فلسفۀ زندگی مان، فرهنگ مان، سنت ها مان خود را به دنیای غرب نزدیک تر احساس می کنیم ولی این احساس بدان معنی نیست که بخواهیم زیر چتر یکی از بلوک ها برویم و رو در روی بلوک دیگر قرار گیریم. ما می خواهیم، بدون دخالت خارجی، حاکم بر سرنوشت وطن خود باشیم. ولی باید اضافه کنم که عشق به وطن مترادف خصومت با خارجی نیست.
وقتی من به شما بگویم که از اوان جوانی یک "سوسیال دموکرات" بوده ام، خواهید توانست نظر مرا و تصور مرا از جامعۀ آیندۀ ایران حدس بزنید. زیرا یک سوسیال دموکرات الزاماً یک بشر دوست است و در نتیجه می توانید مطمئن باشید که در ایران فردا آنچه بیش از هر چیز مورد توجه خواهد بود رعایت حقوق بشر است. البته ممکن است با توجه به آنچه که امروز در ایران می گذرد این هدف را وهمی و غیر عملی تصور کنید. ولی چنین نیست. من خود در جوانی شاهد انحطاط ارزش های اخلاقی در موطن کانت و گوته و بتهوون بودم، پس عجیب نیست اگر در کشوری مثل کشور ما با همۀ تأکید های متفکرانش بر احترام به حقوق بشر، در حال حاضر شاهد سلطۀ یک گروه واپسگرا و بی اعتنا به ارزش های اخلاقی و فکری جامعه باشیم.
در هر دو حال- آنچه بر شما گذشت و آنچه بر ما می گذرد- حادثه ای گذرا بیش نیست. چرخ تاریخ را نمی توان به عقب برگرداند. پیچ و خمی در مسیر است که دوباره به جادۀ مستقیم منتهی می شود. چهل سال پیش ما، بین هزار تا دو هزار تحصیل کردۀ مغرب زمین داشتیم. در حال حاضر تعداد این تحصیلکردگان به متجاوز از دویست هزار نفر رسیده است. جمعیت کشور ما حدود ۲۰ میلیون نفر بود و امروز از مرز ۴۵ میلیون گذشته است. بیش از نیمی از این جمعیت زیر بیست سال دارند. ما به این جمعیت جوان امید بسته ایم. آنها را راهنمائی می کنیم که دقیقاً مراقب باشند و زیر بار تاریک اندیشی سیاسی یا مذهبی نروند و برای آزادی خود مبارزه کنند. این جوانان هستند که باید در استقرار یک دموکراسی پایدار، به نحوی که دخالت خارجی یا منافع شوم یک طبقۀ خاص در ارکان آن تزلزلی ایجاد نکند، مشارکت نمایند.
به نظر من در میان زشتی هائی که ملتی را در چشم جامعه بین المللی خوار و خفیف می کند، از همه زشت تر و خطرناک تر "فاناتیسم" است. فاناتیسم با دموکراسی سازگار نیست. در نتیجه ایران فردا باید خود را علیه فاناتیسم، از هر نوع آن، تجهیز کند.
آنچه ما می خواهیم در ایران فردا به مرحلۀ عمل در آوریم یک دموکراسی بر اساس احساس ملی گرائی و در جهت شکفتگی شخصیت افراد جامعه و پیشرفت اجتماعی است.
به عنوان وسیلۀ استقرار دموکراسی، ما یک قانون اساسی داریم که هشتاد سال پیش به تصویب نمایندگان ملّت رسیده است. این قانون برای آن موقع بسیار مترقّی و مناسب بود و اگر آن را به درستی اجرا کرده بودیم امروز سرنوشت دیگری داشتیم. البته نمی گوئیم که این قانون ۸۰ سال پیش باید به عنوان یک سند مقدس و معتبر ابدی دست نخورده بماند. می توان آن را  اصلاح کرد و با مقتضیّات روز تطبیق داد.
اما همزمان، باید به ترمیم آثار وجود رژیم کنونی همت کنیم. تنها میراثی که رژیم خمینی، بعد از سقوط، برای ما، می گذارد، ویرانی ها و ضایعات انسانی فوق العاده است که باید برای جبران آن ها چاره اندیشی کنیم. ما، در سال های ۱۹۵۰ شاهد معجزۀ بازسازی و پیشرفت آلمان ویران شده بودیم. به این جهت است که برای باز سازی و آبادانی کشورمان بعد از خمینی، به شما و تجربیات شما نیاز داریم.
آقای رئیس،
در پایان سخن می خواهم فکری که خاطرم را سخت مشغول می دارد با شما در میان بگذارم. من صدای نالۀ بشریّت را که پشتش بیش از پیش، زیر بار فشار ترقیّات مادی خم می شود، می شنوم. شاعر بزرگ شما، گوته، در بستر مرگ و در آخرین لحظۀ حیات فریاد زد:"روشنائی بیشتر". این روشنایی معنوی ست که جامعه بشری امروز اگر داشت، بار بدبختی ها را بهتر تحمل می کرد و می توانست بر بسیاری از تضادها فائق آید.

برگرفته از قیام ایران شماره ۵۶ مسلسل ۱۸۱
(دوره جدید)
پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۶۵-۱۱ دسامبر ۱۹۸۶
(لینک دانلود)

۱۳۹۷ فروردین ۲۵, شنبه

سوگند دکتر شاپور بختیار


من به عِنوانِ پسرِ یکی از سردارانِ مشروطه، و یکی از وفادارترین یارانِ رهبرِ بزرگِ ملّت دکتر "محمد مصدق"،
سوگند یاد می کنم اگر به قیمتِ جان ام، و اعتبار و حیثیت ام هم باشد، بگذارم[نگذارم] که کشورم به سویِ نابودی و زوال سوق داده شود.
سوگند یاد می کنم که تا آخرین نفس با تجزیه طلب، و آنهایی که از "خلق هایِ ایران"، و از پرچمی غیر از پرچمِ سه رنگ سخن می گویند، مبارزه کنم.
دشمنانِ کشور باید بدانند که من با عِلم و اِطّلاع از اوضاعِ اَسَف بارِ مملکت قبولِ مسئولیّت نِمودم. و با قدرتِ ایمان، و پشتیبانی یه همۀ شما دوستانِ عزیز، امیدوارم به آشفتگی یه کشور سر و سامان داده، و کشور را به سویِ یک کشورِ "سوسیال دموکرات" واقعی سوق دَهَم.
در این راه، از خدایِ بزرگ، و هِمّتِ افرادی که مَرا می شناسند، مُساعِدَت می طلبم. و هیـــــچ تهدید، یا تردیدی مَرا از راهِ خدمتگزاری باز نخواد داشت.
من مُرغِ طوفان ام، نیاندیشم زِ طوفان---موج ام، نه آن موج ی که از دریا گُریزد

۱۳۹۷ فروردین ۲۰, دوشنبه

هویدا، قبل از مَرگ، مُرد. دکتر مصدق، مُردِه، و زنده است هنوز



شاپور بختیار: از همه جالبتر، اطمینان داشته باشید آقایانِ محترم، که در دولتِ من تک روی، خودکامگی، و نادیده گرفتنِ افکارِ عمومی، هیچوقت صورت به خود نخواهد گرفت.
هر که تکیه بر افکارِ عمومی، و خواسته هایِ مردم نکند، ممکن است چند روزی، یا چند ماه ی، یا حتّی چند سالی باشد، ولی با نِفرین و لعنتِ مردم خواهد رفت.
هویدا، قبل از مَرگ، مُرد. دکتر مصدق، مُردِه، و زنده است هنوز.

 بخشی از سخنرانی دکتر شاپور بختیار در جلسۀ رأیِ اعتماد کابینه در مجلس شورای ملی در 26 دی
از 9:02 تا 9:33 ویدئو

۱۳۹۷ فروردین ۷, سه‌شنبه

نه به استبدادِ شیخ و شاه، و فضولی خارجی، ما خودمان می دانیم با این کشور و با سرنوشتِ او



بهرام مشیری:
بیرون از همۀ این قضایایی که بوده، ما دِلِ خود رو خوش نکنیم، شادی کنیم که "حالا سازمانِ ملل میخواد چکار بکنه". ما مردم هستیم که بایستی یک کاری انجام بدهیم، ما مردمِ ایران هستیم که بایستی یکدیگر رو دوست بداریم، شرطِ اولش دوستی یکدیگر است، که وقتی ما یک ایرانی می بینیم برویم جلوتر و فکر کنیم برادرِ ما ست و بخواهیم او رو در آغوش بگیریم و بر پیشانی او بوسه بزنیم، بگوییم "اِی برادرِ من، اِی برادرِ ایرانی من، من و تو هزار مشترکات داریم، پنج هزار سال تاریخ پشتِ سَرِ من و شما ست، من و شما از گردنه هایِ تاریخ عبور کرده ایم، من و شما شب هایِ تار و به قولِ فردوسی {گُرز هایِ گِران} دیده ایم". آمدند با یک مزخرفات و مُهملات، بینِ همۀ ایرانیانِ خارجِ کشور نفاق انداختند. و وقتی شما نگاه می کنید می بینید هیچ اتفاق ی و هیچ اتحاد ی نیست، تعجب میکنم من واقعاً. یعنی شما اگه برگردید، تویِ این تاریخِ ایرانزمین رو نگاه کنین، در روزگارِ مشروطه عکس ها رو ببینید، یک مُشت مردمِ فقیر، شلوارهایِ پاره، یک مشت کلاه هایِ پاره به سَرِ مردمِ ایران هست، اما مفهومِ آزادی رو خوب درک میکردند، می فهمیدند، گیج نبودند، چون بینِ مردمانِ عَصرِ مشروطه مائوئیست و تروتسکیست و استالینیست و نمیدونم از این کوفت و زَهرِ مارها نبود، مردم مصلحتِ ملی میخواستند، آزادی می خواستند، خیلی شفاف می دیدند روشنفکرانِ اون روزگار.
و یک درد ما بیشتر نداریم دوستان، دردِ ما دردِ استبداد است، نبودنِ حاکمیتِ ملی است، نبودنِ عدالت در جامعه است. در این جامعۀ ما هرگز عدالت نبوده.
و این به دستِ خودِ ملتِ ایران است و بس. حالا اگر منافعِ این ملت با منافعِ یک کشورِ خارجی در یک مسیر قرار گرفت و آزادیخواهان توانستند کمک هایی بگیرند، به نظرِ من هیچ اشکالی ندارد، اما به شرطی که فضولی در کارِ ما نکنند، ما خودمان می دانیم با این کشور و با سرنوشتِ او.
برگرفته از فایل صوتی
از 15:36 تا 17:53

۱۳۹۷ فروردین ۶, دوشنبه

اگر قرارِه سرنوشتِ ملتِ من، و من جزئی از این ملت، بدستِ "بولتون" ها، "جولیانی" ها و اینها رقم بخوره...


حشمت رئیسی:
از 40:22 تا 42:11
در هر صورت با توجه به این توضیحات، من خواهشم این است که، از ایرانیان[ی] که فکر میکنند الان جان بولتون ناجی شون هست و امام زمانِ شون هست و اینها، یک مقداری کوتاه بیایند (:
اگر قرارِه سرنوشتِ ملتِ من، و من جزئی از این ملت، بدستِ "بولتون" ها، "جولیانی" ها و اینها رقم بخوره، من برایِ تمامِ عُمر ام تَرکِ تابعیت می کنم از ایرانی بودَنَم.
یعنی از این شَـــــرم بالاتر نیست توی قرنِ بیست و یکم، قرنِ نوزدهم نیست/قرنِ هیجدهم نیست که مستعمره چی ها بیایند آفریقا رو بگیرند و به اصطلاح یک مُشت قبایلِ به اصطلاح که لباس هم ندارند رو پادشاه تعیین کنند براشون،
شرم آوره، بجای اینکه خوشحال باشید، گریه کنید که اینها میخواند نوعِ حکومتِ آیندۀ ما را تعیین کنند، اینها میخواند از حالا رئیسِ جمهور تعیین کنند، اینها هم میخواند هم،
واقعاً فاجعه یه، فاجعه است. این توهینِ آشکار به تک تکِ شماهاست که حرفِ من را می شنوید، تک تکِ شماها. یعنی به شعورِتون توهین دارند میکنند، به توانایی هاتون دارند توهین میکنند، که "مردمی مسلوب الاراده، مسلوب العقل هستید، و قدرتِ فکر کردن، قدرتِ/ارادۀ لازم رو داشتن برایِ تعیینِ سرنوشت را ندارید، حقِ تعیینِ سرنوشت ندارید"
حالا "بولتن" باید برایِ ما تعیینِ سرنوشت کنه!، اینهم از شگفتی های تاریخه، اینهم از دِلباختگی ها ست، اینهم از دلبستگی ها ست، اینهم از چیزهایِ مختلفی ست.

۱۳۹۶ اسفند ۲۷, یکشنبه

کارت تبریک شاعر نامدار "نادر نادرپور" به دکتر شاپور بختیار، به مناسبت نوروز

نادر نادرپور
با درودها و تهنیت ها و آرزوی بهروزی و پیروزی.
جناب دکتر بختیار
وصال دولت نوروز بر شما خوش باد،
به امید آن روز که به ایران خطاب کنیم
و چنین گوئیم:
"ای مُلک بی غروب،
ای مرز و بوم پیر جوان بختی !
ای آشیان کهنۀ سیمرغ،
یک روز، ناگهان
چون چشم من ز پنجره افتد به آسمان
می بینم آفتاب ترا در برابرم".
نادر نادرپور
پاریس- ۲۶ اسفندماه ۱۳۶۴

۱۳۹۶ اسفند ۶, یکشنبه

همه اش گردن استبداد بوده


از 2:50 تا 4:01
بهرام مشیری:
حالا شما میگی "آقا هر صحبتی میشه، این آقا از استبداد، از استبداد ایراد می گیره"
کشوری که به قرنِ بیستم برسه، وسطِ قرنِ بیستم، در اولِ قرنِ بیستم انقلاب کنه، در مَقطَعِ نمیدونم ۱۹۷۹ یک حزب سیاسی برایِ آموزشِ سیاسی به مردم نداشته باشه؛ خُب همین میشه.
وقتیکه حیثیت و قدرت و شرافت و مملکت و ارتش و نمیدونم همه دستِ یک نفر باشه، اون دَر برِه؛ اینجوری میشه دیگه
 دوستان دیگه تعجب نکنید، نه گردنِ آخوند گناهی هست، نه گردنِ عوام گناهی هست، نه گردنِ این مردمِ بیچارۀ بیسواد گناهی هست، همه اش گردنِ استبداد بوده آقا.
هفتـــــــاد سال وقت بوده مردم رو Educate بکنند، به دنیایِ مدرن برسونند، آقا روزنامه ها رو گسترش بدند، معرفت عقلی رو گسترش بدند، تعلیم و تربیت رو گسترش بدند، وظایفِ ملی، حقوقِ بشر [را] گسترش بدند. هیچی، خفقان بوده و بیسوادی، حاصلِش هم همین بوده دیگه عزیزان دیگه
این اون مزرعه است، مزرعه ای که از استبداد باقی مانده، اینها [ازَش] سبز میشه
من همۀ این چیزها رو گردنِ استبداد میدانم، نه گردن خمینی.